آسمان من...

خنده ات

دیده ام  را بهار!


آغوشت

تنم را ظهر داغ تابستان


گریه ات

روحم را پائیز


و نبودت

روزگارم را زمستان خواهد کرد

.

.

.

 به تمام پیامبری ات

 ایمان آورده ام  پادشاه  فصل ها...







 مرگ و زندگی ام


 در نگاه تو خلاصه میشود

.

.

.

چشم های تو


 هر دو جهان من است





امشب


 شعری  برایت خواهم سرود


 شعری از جنس گیسوانت


 که به ماه پیوندش زده ای


 تو را که دارم


 آسمان مال من است


 شب مال من است


روز مال من است


چقدر  احساس خدایی میکنم این روزها...


طلوع می کنم...

خانه ای دارم


سمت و سوی چشم هایش


دار و ندارم


به نگاهی بند است...


**********************************



دوستت داشتم


آن قدر که


در تمام نبودت


اشک ریختم

.

.
.
.

اگر بودی از خنده می مردی!!!


+برای محمود عزیزم که خیلی چیزا رو نمیگه...سعی کردم حس تو رو بنویسم...جسارتمو ببخش.

********************************



از دیارت می روم

.
.
.
وضویی دگر ساخته ام

سجاده ام را به سمت آسمان پهن می کنم

و تمام نمازهایم را

قضا خواهم خواند!!!


+برای خودم و سال های از دست رفته ام...و طلوعی دیگر!!!


راز چشم های تو . . .



نگاهت را به نگاهم دوختی

قلبم به شماره افتاد
.
.
.
اگر میماندی
به معجزه ات ایمان می آوردم مسیح من...
 

 **************************************

لبخند نگاهت
معجزه ای مسیحایی بود
.
.
.
به لبخندی مرا کشتی

***************************  

آونگ 

 

تکرار لحظه های بی تو بودن است 

عمر نمی گذرد 

 

 *******************

  

موهای سپیدم  

حاکی از روزگاری است 

که به زلف تو گره اش زدم...

 

 

+منتظر ی غزل ناب باشید از شفا