یک اصل را از یاد مبر:

 

 

تنها آنچه که تو "میدانی" ارزشمند است.

و آنچه که میدانی ، هرگز از دست نخواهی داد.

هر آنچه که گم شدنی است و هر آنچه که مجبور به حفظ آنی،

نمی تواند ارزشمند باشد چون گم شدنی است.

اینگونه چیزی به آن معناست که ثمره تجربه تو نیست.

Remember one criterion: anything

Precious is only that which you know. And

There is no way to lose that which you know.

  Anything that can be lost, and which you

Have to cling to, cannot be precious because

It can be lost. That shows that it is not your

Experience.

من کیستم!

  

 

پرسش کلیدی این است:

"من کیستم!"        

و تنها راه دریافت پاسخ آن است که :

سکوت پیشه کنی،هوشیار باشی و آگاه

افکارت را بنگری و بگذاری که بگزرند.

روزی، درخواهی یافت که سکوت حاکم گشته و حتی نجوایی از فکر به گوش

نمی رسد.

همه چیز ساکن شده ،گویی زمان از حرکت باز ایستاده است،

و ناگهان از خوابی چندین ساله بر میخیزی!

از چنگال کابوس رهایی یافته ای.

The authentic question is, "Who am I"?

And the only way to know is to be silent,

Be alert, be aware, watch your thoughts, and

Let them disappear.

One day, you will find all has become

 silent…not even a murmur of thought.

Everything has stopped, as if time has

Stopped. And suddenly you are awake from

A long, long dream, from a nightmare.

تو...

  

درون تو تنها گذرگاهی است که می تواند یاری رسان باشد.

با سفر به درون می توانی به هستی چنگ بزنی.

در آن لحظه، با همه چیز احساس یگانگی ژرفی می کنی.

و دیگر تنها نیستی،غیر تو کسی نیست.

این تنها تو هستی که در همه سو بسط یافته ای و در همه چیز تجلی کرده ای،

این تویی که در درخت شکوفا شده ای ; این تویی که در ابرهای نقره ای می خرامی،

در دریای بیکران،قطره ای و در رود، جاری.

این تویی در جانوران و این تویی در انسانها.

There is only one door which can help      

You and that is within you.

    Taking a jump into yourself, you have   

Plunged into existence.

In that moment you feel a tremendous

Oneness with all. Then you are no longer

Lonely, no longer alone, because there is

 nobody who is other than you.

There is only you expanded in all

Directions, in all possible manifestations. It is

You flowering in the tree; it is you moving in

a white cloud. it is you in the ocean, in the

river. It is you in the animals, in the people.

... when

 

 

وقتی ذهن میشناسد،آن را دانش می خوانیم.

وقتی دل می شناسد،آن را عشق می نامیم.

و آنگاه که وجود می شناسد،با مکاشفه روبروئیم.

When mind knows, we call it knowledge.

 When heart knows, we call it love.

And when being knows, we call it meditation.